|
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:30 :: نويسنده : Yas
معنای دوم عشق
روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود. زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند. شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند. وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کند. شیوانا با تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید:" چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین کلبه نرفته ای!؟"
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:29 :: نويسنده : Yas
رشد
روزی تصمیم گرفتم كه دیگر همه چیز را رها كنم. شغلم را، دوستانم را، زندگی ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت كنم.
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:28 :: نويسنده : Yas
سنجش
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد. ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:28 :: نويسنده : Yas
جانی کوچولو
جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : Yas
قاتل و میوه فروش
جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی، با لباس ژنده و پر از گرد و خاک و دست و صورت کثیف، خسته و کوفته، به یک دهکده رسید. ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:26 :: نويسنده : Yas
عتیقه فروش
عتیقهفروشی، در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید كاسهای نفیس و قدیمی دارد كه در گوشهای افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت كاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن مینهد. ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:25 :: نويسنده : Yas
دیوانه
مردی در كنار رودخانهای ایستاده بود. ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:23 :: نويسنده : Yas
داستانی از شیخ بهایى
روزى شاه عباس به شیخ بهایى گفت: دلم مىخواهد ترا قاضى القضات کشور نمایم تا همانطور که معارف را نظم دادى، دادگسترى را هم سر و سامانى بدهی، بلکه حق مردم رعایت شود.
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:23 :: نويسنده : Yas
از بدخواهت کمک بگیر
مرد برنج فروشی بود که به درس های شیوانا بسیار علاقه داشت. اما به خاطر شغلی که داشت مجبور بود روزها در بازار مشغول کار باشد و شب ها نیز نزد خانواده برود. روزی این مرد نزد شیوانا آمد و به او گفت:” در بازار کسی هست که بدخواه من است و اتفاقا مغازه اش درست مقابل مغازه من است.
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:18 :: نويسنده : Yas
هفت چیزی که…
هفت چیزی که شاید امروز برات اهمیت داشته باشند و آرامشت رو بهم بزنند
ولی ده ساله دیگه حتی به یادشون هم نمی آری!
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:18 :: نويسنده : Yas
خندیدن یک نیایش است
خندیدن یک نیایش است
اگر بتوانی بخندی، آموخته ای که چگونه نیایش کنی ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:17 :: نويسنده : Yas
ریسمان ذهنى
استاد شیوانا به همراه تعداد زیادى از شاگردان خود صبح زود عازم معبدى در آنسوى کوهستان شدند. ساعتى که راه رفتند به تعدادى دختر و پسر جوان رسیدند که در کنار جاده مشغول استراحت بودند. دختران و پسران کنار جاده وقتى چشمشان به گروه شیوانا افتاد شروع کردند به مسخره کردن آنها و براى هر یک از اعضاى گروه اسم حیوانى را درست کردند و با صداى بلند این اسامى ناشایست را تکرار کردند. شیوانا سکوت کرد و هیچ نگفت.
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:16 :: نويسنده : Yas
یکی از مهمترین خصایص انسان ها
روزی شاگردی به استاد خویش گفت:استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟
استاد گفت: واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:15 :: نويسنده : Yas
بخشودگی
مردی برای اعتراف نزد کشیش رفت.
پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ جهانی دوم ، من به یک یهودی پناه دادم. ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:14 :: نويسنده : Yas
تاجر
چاک از یک مزرعهدار در تکزاس یک الاغ خرید به قیمت ۱۰۰ دلار. قرار شد که مزرعهدار الاغ را روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد مزرعهدار سراغ چاک آمد و گفت: «متأسفم جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.»
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:13 :: نويسنده : Yas
حل مسئله به دو روش آمریکایی و روسی
هنگامی که ناسا برنامه ی فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمی کنند. (جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد وروی سطح کاغذ نمی ریزد)
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : Yas
گربۀ معبد
در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام مراقبه ی راهب ها مزاحم تمرکز آنها میشد. بنا بر این استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد.
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:11 :: نويسنده : Yas
چوپان و امام زاده
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید.
ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:10 :: نويسنده : Yas
داستان جالب امتحان دامادها !!
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند. ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:9 :: نويسنده : Yas
داستان قضاوت زود ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:8 :: نويسنده : Yas
داستان دروغ شرافت مندانه ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:7 :: نويسنده : Yas
داستان یک زوج موفق ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:5 :: نويسنده : Yas
داستان بستنی ساده ادامه مطلب ...
جمعه 1 دی 1390برچسب:, :: 10:3 :: نويسنده : Yas
داستان آقای گاو
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت می کردم و چند سالی بود که مدیر مدرسه شده بودم. قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند. هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت وگوی همکاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود. در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت: با خانم… دبیر کلاس دومی ها کار دارم و می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هایی بکنم. ادامه مطلب ... ![]() |